پارت بیست و سوم

زمان ارسال : ۳۱۵ روز پیش

زمان تخمینی مطالعه : حدودا 15 دقیقه

صاف روی صندلیم نشستم و صورت خیسم و با پره شالم خشک کردم!
چرا با این همه حرص و جوش، بی هوش نمیشم؟؟ چرا من انقد سگ جونم؟
کاش بی هوش میشدم تا زودتر بگذره!
ماشین متوقف شد و مزدا جدی و بدون انعطاف گفت-بشین تا بیام!
سری تکون دادم و به روبرو خیره شدم...با یادآوری چند ساعت قبل ، حالت تهوع بهم دست داد و بی اختیار عوق زدم و با شال جلوی دهنم و گرفتم ولی فقط عوق میزدم چیزی توی معدم نبود که ب

اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.

نظر خود را ارسال کنید
فقط از طریق اپلیکیشن دنیای رمان میتوانید نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
  • سمیرا

    00

    وای ادامشومیخوام🥺😅

    ۱۰ ماه پیش
  • آستاتیرا عزتیان | نویسنده رمان

    😅😅

    ۱۰ ماه پیش
  • فاطمه

    00

    عالیه این رمان

    ۱۰ ماه پیش
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.